English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1937 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
morphing U جلوههای ویژه در بازی ها و سیستمهای چندرسانهای که یک تصویر به تدریج به دیگری تبدیل میشود
very long U شعاع عمل زیاد
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
lymphoblast U سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
overcrop U زیاد حاصل برداشتن از
transformation curve U منحنی تبدیل
hyperventilation U تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
transubstantiation U اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
rosettes U اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette U اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
dexiotropic U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
in the sequel U سرانجام
in the end U سرانجام
finally U سرانجام
at the end U سرانجام
upshot U سرانجام
eventually U سرانجام
in the long run U سرانجام
ultimately U سرانجام
curvilineal U دارای خطوط منحنی محدودبخطوط منحنی
outcome U عاقبت سرانجام
outcomes U عاقبت سرانجام
at length U بدرازا سرانجام
eternity U بدون سرانجام وسراغاز
eternities U بدون سرانجام وسراغاز
gradualness U تدریج
graduality U تدریج
gradations U تدریج
gradation U تدریج
quantization U تدریج
attention to port U احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
gradations U درجه تدریج
gradation U درجه تدریج
quantization noise U اختلال تدریج
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
gradualism U رعایت اصول تدریج
bi directional U چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
to phase out something U به تدریج موقوف کردن چیزی
orthotropous U دارای تخمک راست راست اسه
plain dealing U معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life. U راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
one two U ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
evolute U بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
to phase out their activities U فعالیت های خود را به تدریج قطع کردن
off U خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face U نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft U فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
lead curve U خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
curving U خط منحنی منحنی مسیر
curve U خط منحنی منحنی مسیر
curves U خط منحنی منحنی مسیر
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
iso product curve U منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان
outsides U اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outside U اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
job lot U مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
job lots U مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
gastrin U هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
hyperinsulinism U درخون که موجب کم شدن قند خون میگردد
roll reversal U حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
accommodation bill U براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
grace note U نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
fox fire U نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
backsliding U کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
ashless dispersant oil U نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
linocut U چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
royalties U پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalty U پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
treasury stock U سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
right justify U هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step U فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
bays U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
grout curtain U لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
radius of curvature U شعاع خم
rayless U بی شعاع
ray U شعاع
beams U شعاع
beam U شعاع
radius U شعاع
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
earthquake factor U مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
paraboloid U سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
electron beam U شعاع الکترون
bohr radius U شعاع بور
corner radius U شعاع کنج
radius of extrados U شعاع برونسو
radiometer U شعاع سنج
light beam U شعاع نور
radius of intrados U شعاع درونسو
radially U شعاع وار
light ray U شعاع نور
semidiameter U شعاع دایره
radial of a well U شعاع یک چاه
radius of a well U شعاع یک چاه
image ray U شعاع تصویر
radius vector U شعاع حامل
radius U شعاع عملیات
radius of curvature U شعاع انحناء
effective radius U شعاع موثر
radius of action U شعاع عمل
radius U شعاع دایره
casualty radius U شعاع تلفات
radius gage U شابلون شعاع
short swing U پیچهای با شعاع کم
short-range U با شعاع عمل کم
triradiate U دارای سه شعاع
an incident ray U شعاع ساقط
radius of action U شعاع اثر
radius of curvatupe U شعاع انحناء
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
short range U با شعاع عمل کم
stellate U شعاع دار
mean radius U شعاع میانه
nuclear radius U شعاع هسته
radius of gyration U شعاع چرخش
main beam U شعاع اصلی
average radius U شعاع میانه
covalent radius U شعاع کووالانسی
gyoradius U شعاع چرخش
radiate U شعاع افکندن
radiated U شعاع افکندن
radius of curvature U شعاع خمیدگی
radiates U شعاع افکندن
radiating U شعاع افکندن
radius of influence U شعاع تاثیر
ionic radius U شعاع یونی
atomic radius U شعاع اتم
radius of giration U شعاع ژیراسیون
ionic ray U شعاع یونی
average radius U شعاع میانگاه
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
radius of giration U شعاع چرخش
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
atomic radius U شعاع اتمی
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
polyester U نمک الی مرکبی که تغلیظ شده ودر پلاستیک سازی مصرف میگردد
girt U تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
lumen U واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
assembler U اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
wood ray U شعاع اوندی چوبی
radiant U شعاع گستر درخشان
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
light beam recorder U ثبات شعاع نور
medium range U با شعاع عمل متوسط
damage radius U شعاع خطر مین
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
light ray bending U انحراف شعاع نور
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
sea room U شعاع مانور دریایی
destruction radius U شعاع تخریب مین
casualty radius U شعاع تولید تلفات
double beam U شعاع مضاعف نور
damage radius U شعاع منطقه خسارت
van der waals radius U شعاع وان در والس
very short U شعاع عمل خیلی کم
pencilled U پرتوی شعاع دار
whitcomb body U جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
pyxidium U کپسول گیاهی که نیمی از ان در اثر شکفتن بازواز نیم پایینش جدا میگردد مجری
yellow bile U مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
covering letter U نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letters U نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
mandrel U جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
2بازوی دست راست
2بازوی دست راست
1Both the Afghan government and the international society agree that Afghanistan confronts major challenges before mining becomes the country’s economic lifeline and help create creation of a more self
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com